درد های من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنهء شناسنامه هایشان
درد میکند
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
درد های آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی.
اولین قلم حرف درد را
درد دلم نوشته است!
دست سر نوشت
خون درد رابا گلم سرشته است!
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
دفتر مرا
دست دردمیزند ورق
شعر تازه مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
درد حرف نیست
درد نام دیگر من است!
قیصر امین پور
خیلی وب لاگ قشنگیه اگه تونستی به وی لاگ منم یه سر بزن خوش حال می شم