پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پدر عزیزم روزت مبارک

 

آنقدر مهر بانی پدر که هرگز نمیتوانم اندازه اش را بگویم

 

آنقدر صبورو مقاومی پدر که کوه در مقابلت هیچ است

 

همه چیزم از توست

 

دوستت دارم

 

روزت مبارک

نادر ابراهیمی

چهل روز مثل  برق و باد گذشت

بین من و دنیا شیشه‌ای است!

 نوشتن راهی است برای گذر از این شیشه بی‌آنکه بشکند.

  یک روز عاقبت قلب‌ات را خواهم شکست.

 یک روز عاقبت   نه با سفری بلند

بل آخرین سفر مرگ ... .»

 

          چهل نامه به همسرم (نادر ابراهیمی)

 

***

 

مگذار که عشق ،به عادت ِدوست داشتن تبدیل شود!

مگذار که حتی آب دادن ِ گلهای باغچه ،به عادت ِآب دادن ِ گلهای باغچه تبدیل شود!

عشق ،عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن ِ دیگری نیست ؛پیوسته نو

کردن ِ خواستنی ست که خود ، پیوسته ،خواهان نو شدن است ،ودیگرگون

شدن.

تازگی ،ذات عشق است ،و طراوت ،بافت ِ عشق.چگونه می شود تازگی و

 طراوت را از عشق گرفت،وعشق ،همچنان ،باقی بماند؟

 

 

نادر ابراهیمی کتاب یک عاشقانه آرام

***

ما برای بوییدن بوی گل نسترن ،
  چه سفرها کرده ایم ،

ما برای نوشیدن شورابه های کویر ،
  چه خطرها کرده ایم ،

ما برای خواندن این قصه ی عشق به خاک ،
  رنج دوران برده ایم ،

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک ،
  خون دل ها خورده ایم ،

ای ایـــــــــــــران ... /

 

شعر از نادر ابراهیمی

 

 ***

 

مراسم "به یاد نادر" به مناسبت چهلمین روز سفر استاد "نادر ابرهیمی"  امروز (۲۵ تیر )در خانهٔ هنرمندن ایران واقع در خیابان ایرنشهر شمالی ، باغ هنر،  برگزار می‌شود .

در ضمن، از ساعت 3 بعد از ظهر  در تالار نیلوفر، جنب سالن بتهون خانه‌ی هنرمندان ایران نمایشگاهی از دستخط ‌ها و بعضی از آثار مربوط به نادر ابراهیمی برگزار می‌شود که دوستان می‌توانند از آن دیدن کنند.  

                                             به امید دیدار.

 

افرادی که شما را تحقیر می کنند


نگاهی اجمالی به شیوه های برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند

 



زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:

1- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.

2- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.

3- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک "هدیه" پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.

4- ممکن است برداشتی که از نظریات آنها می کنید کاملاً نادرست باشد و آنها واقعاً از گفته های خود قصد و منظوری مداشته باشند. تنها به دلیل اعتقادات و باورهای ذهنی نمی توانید دیگران را متهم کنید.

5- نسبت به پیام های زیرکانه ای که ممکن است نظریات منفی در بر داشته باشند، آگاه باشید (مانند تبلیغاتی که هر روزه به گوشتان می رسد) و به آنها اجازه ندهید تا حس ارزشمندی و اعتبار شخصی شما را زیر سوال ببرند.

گاهی اوقات برخی از توهین ها و تحقیرها هستند که برخورد با آنها صورت مناسبی ندارد، اما اگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید، بهترین کار را انجام داده اید

ok چیست و از کجا آمده؟

 

در آمریکا در انبار کالایی، کارگر بی سوادی کار می کرد. او موظف بود تعداد کالای

داخل هر گونی را شمارش کرده و درصورت صحیح بودن مقدار آن، روی گونی

 بنویسد * All  Correct* و چون این کاگر بی سواد بود و طرز نوشتن این کلمه را

بلد نبود با استفاده از صدای اول کلمه ها، علامتی روی گونی ها می گذاشت به

این صورت که به جای* All  * از * O * و به جای * Correct *  از * K * استفاده

می کرد و به جای کلمه ی* All Correct* روی گونی ها می نوشت * O.K *

استفاده از کلمه ی * O.K * به تدریج همه گیر شده و امروزه مردم سراسر دنیا،

این اصطلاح را به خوبی می شناسند و به کار می برند.

عاشقی جرم قشنگی‌ست

امروز تو ایمیلم شعری برام فرستادن که حسابی ازش لذت بردم و

خواستم شما هم ازش بی بهره نباشید

 

 

 

..............................................................

 

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

 

 


به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور

 

 


به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

 

 

 


به همان زل زدن از فاصله دور به هم

 

 


به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو

 

 


به نفس های تو در سایه سنگین سکوت

 

 


شبحی چند شب است آفت جانم شده است

 

 


در من انگار کسی در پی انکار من است

 

 


یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی

اش

 

 

 


آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده

 

 


در من انگار کسی در پی انکار من است

 

 


یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش

 

 

 


رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است

 

 


آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست

 

 

 


اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست

 

 


حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش

 

 


آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود

 

 


اینک از پشت دل آینه پیدا شده است

 

 


آن الفبای دبستانی دلخواه تویی

 

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

 

 


به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

 

 


که سراغش ز غزلهای خودم می گیری

 

 


یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

 

 


به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

 

 


به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

 

 


اول اسم کسی ورد زبانم شده است

 

 


یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

 

 


می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

 

 

 


بر سر روح من افتاده و آوار شده

 

 


یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

 

 


می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

 

 


اول اسم کسی ورد زبانم شده است

 

 

 


راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

 

 

 


پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

 

 


عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش

 


آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

 

 


و تماشاگه این خیل تماشا شده است

 

 


عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

زن و شوهر

روزی زن و شوهری پیش دکتر زایمان آمدند به دلیل بچه دار نشدن.

دکتر پرسید عیب از کدامتان است ؟ جواب دادند نمی دانیم!

دکتر پرسید چرا؟ گفتند چون ما از ابتدای ازدواج با هم قهر بودیم و در دو اتاق جدا می خوابیدیم ! دکتر گفت : اگر می خواهید بچه دار شوید باید با هم آشتی کنید و در یک اتاق بخوابید . !!!!!!!

زن و شوهر گفتند : ما به دادگاه خانواده رفتیم تا ما را با هم آشتی دهند گفتند اگر میخواهید روابطتان بهتر شود باید بچه دار شوید و حالا که پیش شما آمدیم تا بچه دار شویم شما می گویید باید با هم آشتی کنیم تا بچه دار شویم!

دکتر گفت : اگر شما کلاسهای آموزشی زوجین را می رفتید اکنون با این مسائل آشنا بودید. آن دو پاسخ دادند: اتفاقا ما دو سه سال پیش از ازدواج به این کلاسها مراجعه کردیم اما هر دفعه که مراجعه کردیم گفتند اگر می خواهید آموزش ببینید باید ازدواج کنید و عقد نامه بیاورید و زمانی هم که با هم ازدواج کردیم چون در همان ابتدای کار قهر کردیم دیگر به آن کلاسها هم نرفتیم !

دکتر پرسید: شما که چند سال قبل از ازدواج با هم رابطه داشتید یاد نگرفتید که چگونه باید بچه دار شد؟ زن وشوهر جواب دادند نه ! چون در مدت آشنایی تا می آمدیم با هم بیشتر آشنا شویم و چیزی یاد بگیریم ما را می گرفتند !

سنجش عملکرد

 

پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.

مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد."

پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود".

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"

پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه".

 

آزمایش یک واکسن جدید

 
          

  

              

سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن خطرناک وجدید احتیاج یه داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفرواجد شرایط اعلام شدند:
یک آلمانی، یک فرانسوی و یک ایرانی

قرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهایی مصاحبه کننده از آلمانی پرسید: برای این کار چقدر پول میخواهید؟ او گفت من صد هزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردم یا فلج شدم، زنم بی پول نماند. مصاحبه گر او را مرخص کرد و همین سوال را از فرانسوی نمود. او گفت من دویست هزار دلار میگیرم، صدهزار تا برای زنم و صد هزار تا برای دوست دخترم
وقتی او هم رفت، ایرانی گفت من سیصد هزار دلار می خواهم.
صد هزار برای خودم
صد هزار تا هم حق حساب شما
صد هزار تاش هم میدیم به آلمانی که واکسن را بهش بزنیم
 

فرصت

          

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود
کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.
مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.
پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد...
اما.........گاو دم نداشت!!!!

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی

معادلات ساده

 

 

 

معادله اول:

 

انسان = خوردن + خوابیدن + کار کردن + لذت بردن

الاغ = خوردن + خوابیدن

 

بنابراین:

 

انسان = الاغ + خوردن + لذت بردن

 

یا:

 

انسان – لذت بردن = الاغ + کار کردن

 

که بدین مفهوم است که انسانی که لذت نمی برد معادل الاغی است که کار می کند

 

معادله دوم:

 

مرد = خوردن + خوابیدن + پول درآوردن

الاغ = خوردن + خوابیدن

 

بنابراین:

 

مرد = الاغ + پول درآوردن      (1)

 

یا:

 

مرد – پول درآوردن = الاغ

 

که بدین مفهوم است که مردیکه نمی تواند پول دربیاورد مثل الاغ است.

 

معادله سوم:

 

زن = خوردن + خوابیدن + خرج کردن

الاغ = خوردن + خوابیدن

 

لذا:

زن = الاغ + خرج کردن     (2)

 

یا:

زن – خرج کردن = الاغ

 

به بیان دیگر زنی که نتواند خرج کند الاغ است

 

نتیجه:

 

از معادله 2 و 3 نتیجه می شود که:

 

مردی که نمی تواند پول در بیاورد مساوی زنی است که نمی تواند خرج کند. بنابراین مردان با پول در آوردن اجازه نمی دهند تا زنان الاغ شوند و همینطور زنانی که پول خرج می کنند نمی گذارند مردانشان الاغ شوند.

 

 به علاوه از نتایج (1) و (2) در معادلات دو و سه خواهیم داشت:

 

مرد + زن = الاغ + پول در آوردن + الاغ + خرج کردن

 

و یا :

 

مرد + زن = 2  Xالاغ

 

که بدین مفهوم است که مرد و زن با هم مثل دو تا الاغ در کمال خوشی زندگی می کنند.

 

سوالی هست؟؟؟!!! جلسه بعد چن تا از این معادلات رو اثبات می کنیم . دو هفته دیگه هم امتحان میان ترم دارین ....