پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

عشق و خدا

              

خداوند، اون کسانی رو که ازش میخواهی کنارت باشن بهت نمیده، بلکه اون کسانی رو کنارت قرار میده که بهشون نیاز داری.....  

 بهشون  نیاز داری تا کمکت کنن (تا کمک کردن رو یاد بگیری)، 

 باعث رنجش تو بشن (چون تا گچ درد سمباده خوردن روتحمل نکنه، یک مجسمه  زیبا نمیشه)،  

تو رو ترک کنن (تا یادبگیری روی پای خودت بایستی)،  

عاشقانه دوستت داشته باشن (تا بدونی که تو هم باید عشق بورزی)، تا از تو انسانی ساخته بشه که خداوند میخواد تو اونطور باشی. 
خدای عزیزم،  اون کسی که همین الان مشغول خوندن این متنه،  زیباست (چون دلی زیبا داره)،  درجه یکه (چون تو دوستش داری بهش نظر کرده ای)،  قدرتمند و قوی و استواره (چون تو پشت و پناهش هستی) و من خیلی دوستش دارم.  

خدایا، ازت میخوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه. خواهش میکنم بهش درجات عالی (دنیائی و اخروی) عطا بفرما و کاری کن به آنچه چشم امید دوخته (آنگونه که به خیر و صلاحش هست) برسه انشاا... . خدایا، در سخت ترین لحظات یاریگرش باش تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین لحظات زندگیش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت ها عاشقانه مهر بورزه.
  خداوندا، همیشه و هر لحظه او را در پناه خودت حفظ بفرما، هروقت بهت احتیاج داشت دستش رو بگیر (حتی اگه خودش یادش رفت بیاد در خونت و ازت کمک بخواد) و کاری کن این رو با تمام وجود درک کنه که هر آن هنگام که با تو و در کنار تو قدم برمیداره و گنجینه یه توکل به تو رو توی دلش حفظ کرده، همیشه و در همه حال ایمن خواهد بود

                             

عظمت در چشمان توست نه در آنچه بدان مینگری!

 

 

 

 از قورباغه‌ای که در ته چاه زندگی میکرد پرسیدند ” آسمان چیست؟  

 

 “ گفت ” یک دایره‌‌ی کوچک به رنگ آبی

یک پیشنهاد خوب

سلام

به یک تئاتر در تالار مولو ی رفتم که بسیار تاثیر گذار و جالب بود 

پیشنهاد می کنم اگر اهل تئاتر- سیاست و تفکر هستید ببینیدش 

اسم طولانی اون هم هست: 

 

در اکتبر ۱۸۱۵ آزاد شد.سال ۱۷۹۶ وارد آنجا شده بود به جرم شکستن یک شیشه و برداشتن یک نان. 

 

به کارگردانی نصیر ملکی نو/ 

https://www.aftab.ir/news/2008/may/04/c5c1209880544_art_culture_theater.php 

به چی مدیونی؟

سئوال ۲: 

  

 

توی زندگیت به چی مدیونی؟  

 

 

 

دقت کن گفتم چی نگفتم کی!

آموخته ام

آموخته ام: که اگر در ابتدا موفق نشدم، با شیوه ای جدید تر دوباره بکوشم  

 آموخته ام: که موفقیت یک تعریف دارد: آنهم باور داشتن موفقیت است  

 آموخته ام: که تنها کسی مرا شاد میکند که میگوید تو مرا شاد کردی  

 آموخته ام: که گاهی مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است   

آموخته ام: که هرگز نباید به هدیه ای که از طرف کودکی داده می شود، نه گفت 

  

آموخته ام: که زندگی مثل طاقه پارچه است. هر چه به انتهای آن نزدیک میشود، سریعتر میگذرد  

 

آموخته ام: که هر چه زمان کمتری داشته باشیم، کارهای بزرگتری انجام میدهیم  

 

آموخته ام: که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمکش نیستم، دعا کنم   

آموخته ام: که زندگی جدی است ولی ما نیاز به دوستی داریم که لحظه ای با او از جدی بودن دور باشیم  

 آموخته ام: که تنها چیزی که یک شخص میخواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او و قلبی برای فهمیدنش   

آموخته ام: که لبخند ارزانترین راهی است که می‌توان نگاه را وسعت بخشید 

 

 آموخته ام: که باد با چراغ خاموش کاری ندارد   

آموخته ام: که به چیزی که دل ندارد، نباید دل بست   

آموخته ام: که خوشبختی، جستن آن است نه پیدا کردن آن  

 آموخته ام: که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمیدهد  

 آموخته ام: که در جستجوی محبت وخوشبختی زمانی برای تلف کردن وجود ندارد

بخش جدید

سلام به همه دوستان 

میخوام  بخش یک سوال و نظر   به پرنده مهاجر اضافه کنم و هر هفته به روزش کنم  

امیدوارم بیاین سر بزنید و نظر بدید و اگر میخواهید در این بخش شرکت کنید برام سوالتون رو بفرستید 

.با تشکر راحیل

اولین سوال رو هم از sms ی که صبح به دستم رسید شروع میکنم

 

 

  

 

تو با کدوم میمونی؟اونی که عاشقته یا اونی که تو عاشقش هستی؟ 

 

 

 

 

نامه اوباما به دخترانش

نامه اوباما به دخترانش: "لبخندتان قلبم را گرم می کند"

 

خبرنامه گویا - رو باراک اوباما به عنوان چهل و چهارم‍ین رییس جمهور امریکا سوگند خورد. به خاطر ا‍ین واقعه ی تاریخی، مجله [PARADE] از رییس جمهور منتخب که مردی خانواده دوست است خواست تا آن چه را برای دخترانش می خواهد در نامه ای بنویسد. در اینجا این نامه را می خوانید:

 

مالیا و ساشا ی عزیز،
می دانم که در دو سال گذشته روزهای خوشی را در کمپین تبلیغاتی پشت سر گذاشته اید، به پیک نیک و اجتماعات مردمی رفته اید، و هر نوع خوراکی ای که شاید من و مادرتان نباید اجازه می داده ایم خورده اید. اما می دانم که همیشه هم برای شما و مادرتان آسان نبوده است، و هرچه قدر هم که برای سگ جدیدتان هیجان زده هستید، جبران تمام زمانی که از هم جدا بوده ایم را نخواهد کرد. می دانم که در این دو سال چیزهای بسیاری را از دست داده ام، و امروز می خواهم به شما کمی بیشتر در این باره بگویم که چرا تصمیم گرفتم خانواده مان را راهی این سفر کنم.

وقتی مرد جوانی بودم، فکر می کردم تمام زندگی درباره ی من است – این که چطور راهم را در دنیا پیدا خواهم کرد، موفق خواهم شد، و چیزهایی را که می خواهم به دست خواهم آورد. اما پس از آن شما دو نفر با تمام کنجکاویها و شیطنت هایتان پا به دنیای من گذاشتید. با آن لبخندهایی که همیشه قلبم را گرم و روزم را روشن کرده اند. و ناگهان، تمام نقشه های بزرگی که برای خودم داشتم دیگر چندان مهم نبودند. به زودی دریافتم که بزرگ ترین لذت زندگیم، لذتی بود که در زندگی شما می دیدم. و فهمیدم که زندگی ام ارزش چندانی نخواهد داشت مگر این که بتوانم مطمئن باشم که شما تمام فرصت های خوشحالی و خرسندی را در زندگی تان داشته اید. دخترانم، در نهایت این چیزی بود که به خاطرش نامزد ریاست جمهوری شدم: به خاطر چیزهایی که برای شما و تمام کودکان این ملت می خواهم.

می خواهم تمام کودکانمان به مدرسه هایی بروند که توانایی آموزشی آن ها را داشته باشد- مدارسی که آن ها را به چالش بخواهد، به آن ها الهام دهد، و حسی از شگفتی درباره ی دنیای اطرافشان به آن ها تزریق کند. می خواهم شانس این را داشته باشند که به دانشگاه بروند- حتی اگر پدر و مادرشان ثروتمند نیستند. و می خواهم که شغل های خوبی داشته باشند: شغل هایی که درآمد خوبی دارند و مزایایی مانند بیمه به آن ها می دهند، شغل هایی که به آن ها این اجازه را می دهند که با کودکانشان وقت بگذرانند و با وقار بازنشسته شوند.

می خواهم مرزهای اکتشافات را گسترش دهیم تا شما بتوانید تکنولوژی و اختراعات جدیدی را ببینید که زندگی مان را بهتر و سیاره مان را پاکیزه تر و امن تر می کنند. و می خواهم مرزهای انسانیت را گسترش دهیم تا به چیزی فراتر از مرزبندی های نژادی، منطقه ای، جنسی و مذهبی برسیم که ما را از شناخت بهتر یکدیگر باز می دارد.

گاهی باید مردان و زنان جوانمان را به جنگ و موقعیت های خطرناک بفرستیم تا از سرزمینمان محافظت کنیم- اما وقتی چنین کاری کردیم، می خواهم مطمئن باشم که تنها به دلیل خیلی موجهی بوده است، این که تلاش کنیم تا اختلاف هایمان با دیگران را با آرامش و صلح حل کنیم، و هر آنچه از دستمان بر می آید انجام دهیم تا از زنان و مردان ارتش مان محافظت کنیم. می خواهم تمام کودکان بدانند که نعمت هایی که این امریکایی های شجاع برای آن می جنگند ارزان به دست نیامده است- که امتیاز ویژه ی شهروندی این سرزمین مسئولیت فراوانی با خود به همراه دارد.

این درسی بود که وقتی هم سن و سال شما بودم مادربزرگتان به من آموخت،

ادامه مطلب ...

به حباب فکر کن

 

 

                                                                      

                                                     

 

هر وقت احساس کردی در اوج قدرتی به حباب فکر کن  

 

گدا

 

 

  

 هر روز پسرکی فقیر برای سیر کردن قلبش سر کوچه ای به گدایی نگاهی  

می نشست   و دختری نجیب برای دفع هفتاد بلا صدقه ای می انداخت در کاسه ی چشمانش