پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

عید مبارک

ساقیا آمدن عید مبارک بادت   
 
 
آن مواعید که دادی نرود از یادت 
 
  
 
  
 
نوروز ۸۸ مبارک 

دو روز مانده به پایان جهان

 

 


دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی، نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال به راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد. به پرو پای فرشته ها و انسان پیچید. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: "عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی."
تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و حداقل این یک روز را زندگی کن. لابه لای هق هقش گفت: اما با یک روز؟ چه کار می توان کرد؟ خدا گفت: آنکس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزارسال هم بکارش نمی آید.
و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گوی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این یک روز چه فایده ایی دارد؟
بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم. آنوقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا برود. می تواند بال بزند. او در آن یک روز، آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی هم بدست نیاورد، اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آن ها که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند و بقولی چشم دیدن او را نداشتند از ته دل دعا کرد.
او در همان یک روز با دنیا و هر آنچه در آن است آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و شرمسار شد و بخشید و عاشق شد و عبور کرد و تمام شد او در همان یک روز زندگی کرد و فرشته ها در تقویم خدا نوشتند :

 "امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!"

عقرب عاشق

دم به کله می کوبد و شقیقه اش دو شقه می شود  


بی آنکه بداند حلقه ی آتش را خواب دیده است  

     عقرب عاشق............

گاو داره میاد!!!!!

سال 1388 که بر اساس تقویم چینی سال   گاو   نامیده شده برای کسانی‌که دید وسیعی به جهان دارند سال خوبی خواهد بود..... 

 

                           
 


 بر اساس پیش‌بینی کارشناسان چینی کسانی که کارهای گروهی را به فعالیت انفرادی ترجیح می‌دهند در این سال موفق‌تر از بقیه خواهند بود و به‌طور کلی این سال برای انسان‌های سخت کوش، موشکاف و کسانی که در برابر دیگران احساس مسئولیت می‌کنند، سال خوبی خواهد بود.

به گفته کارشناسان نیمه سوم ماه‌های ژانویه و نیمه دوم ماه فوریه سرشار از موفقیت خواهند بود، اوایل ماه‌های فوریه، مارس و آوریل با فشارهای اجتماعی همراه است، اواسط ماه‌های مه و سپتامبر پیش امدهای ناگهانی و تغییرات عمده‌ای رخ می‌دهد، دهه دوم ماه ژوئن لبریز از موفقیت و اواسط ماه‌های ژوییه، اوت و نوامبر نامشخص است، اواخر ماه اکتبر مجددا اوضاع متشنج می‌شود و اواسط ماه دسامبر سال دو هزارو نه تغییرات پیش بینی نشده‌ای در جهان رخ خواهد داد.

بر اساس این گزارش در سال گاو موفقیت‌های حاصل از روابط دوستانه و فعالیت جمعی بیشتر خواهد بود و تمایل مردم به همکاری با سازمان‌های اجتماعی افزایش می‌یابد و فعالیت‌هایی که مستلزم ترجیح دادن صلاح عمومی به نفع فردی و به خرج دادن جدیت و تدبیر بیشتر هستند راحت‌تر به نتیجه خواهند رسید.

در این سال احتمال تغییر شغل و بروز مناقشه با روسای کاری و مقامات کشوری، انتصاب‌ها و تغییر کادرهای غیر منتظره، پیشرفت‌های شغلی و کسب وجهه خوب، تحکیم موقعیت مالی و سر سامان دادن هوشمندانه به وضعیت مالی وجود دارد اما در عین حال نباید خطر خسارت مالی و رکود را هم از نظر دور داشت.

علاوه بر این در سال گاو مردم باید بیشتر به فکر سلامتی خود باشند و به کودکان و بستگان خود نیز توجه بیشتری نشان دهند.

نقش روابط دوستانه در زندگی در سال جاری بیشتر می‌شود و خیلی از افراد در این سال به فکر سفر به مکان‌های جدید و آغاز یک زندگی جدید می‌افتند. نکته مهم توجه به اولویت‌ها و درجه بندی آن‌هاست.

برنامه‌نویس و مهندس

برنامه‌نویس و مهندس

  یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید
۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

 برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.

 بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...

INDIAN ENGLISH

 ببخشید که متن رو ترجمه نشده گذاشتم آخه باید انگلیسیش رو بخوننین 

 

! 

 

 

INDIAN ENGLISH 

 

An Italian, French and Indian went for a job interview in England .

 

They were told that they must compose a sentence in English with three main words: green , pink and yellow .

 

The Italian was first: "I wake up in the morning. I see the yellow sun.

I see the green grass and I hope it will be a pink day."

 

The French was next: " I wake up in the morning, I eat a yellow banana,

a green pepper and in the evening I watch the pink panther on TV.

 

 

 

 

Last was the Indian: "I wake up in the morning, I hear the phone

" green green", I " pink " up the phone and I say "yellow"

 

شکار روباه

شکار روباه   و امشب رو فراموش نمی کنم 

حتما این تئاترو ببینید  

من میرم که برای بار دوم ببینم 

شکار روباه

فردا روز هنرمندانه!اول این روز رو به همه هنرمندان و هنر دوستان تبریک میگم. 

 به مناسبت این روز تو سالن اصلی تالار وحدت.. تئاتر شکار روباه  به کارگردانی علی رفیعی 

 

 به صورت اختصاصی روی سن میره   

حتما  ببینید تا ۲۸ اسفند بیشتر اجرا نداره  

امیدوارم فردا استاد بیضا ئی عزیز هم بیاد.

 

 اجرای "شکار روباه" / تئاتر سیاسی تاریخ مصرف دارد و زود می میرد 

 

هیچ وقت ،هیچ چیز را بی جواب نگذار

 

 

 هیچ وقت ،هیچ چیز را بی جواب نگذار!!!   

 جواب نگاه مهربان را با لبخند  

 جواب دورنگی را با خلوص  

 جواب مسئولیت را با وجدان  

 جواب بی ادب را با سکوت   

جواب خشم را با صبوری  

 جواب پشتکار را با تشویق  

 جواب کینه را با گذشت جواب گناه را با بخشش  

 

جواب دلمرده را با امید   

جواب منتظر را با نوید  

......

۱۰ نکته برای متحول شدن

رشد و پیشرفت نتیجه ایجاد تغییر و تحول در زندگیست. اگر همچنان در وضعیت فعلی خود باقی بمانید، هیچ گاه به رشد و تعالی نمی رسید. شیوه ی تفکر و عملکرد خود را تغییر دهید تا بتوانید به کلیه اهداف خود دست پیدا کنید. باید توجه داشت که تغییر و تحول از یک روند ممتد پیروی کرده و هیچ گاه متوقف نمی شود. به محض متوقف شدن تغییر و تحول، رشد و پیشرفت شما هم متوقف می گردد
-.-.-.-.-.-.-.-..-.

1- ریتم زندگی خود را آرام کنید

شما نیاز به زمان دارید تا بتوانید فکر کنید و افکار خود را در زندگی فردی بازتاب دهید. اگر تمام مدت سرتان شلوغ باشد، وقت کافی برای فکر کردن به اهداف خود ندارید چه برسد به اینکه بخواهید دست به عمل بزنید و زندگیتان را تغییر دهید. پس ریتم زندگی خود را آرام و ملایم نمایید و برای تغییر در زندگی خود فضا ایجاد کنید.


سعی کنید آهسته به جلو پیش بروید تا در عین حال بتوانید بیش از پیش از زندگی لذت ببرید. مشغولیت های بی مورد نه تنها لذت تماشای مناظر بی نظیر زندگی را از شما می گیرند بلکه باعث می شوند که شما هیچ حسی نسبت به اینکه کجا هستید، به کجا می روید، و چه کاری انجام می دهید نیز نداشته باشید.

ادی کانتور

 


2- خواستار تغییر
باشید

"تمایل داشتن" ضروری است. این زندگی شماست، هیچ کس نمی تواند در آن تغییر ایجاد کند مگر خود شما. اگر خودتان خواستار تغییر نباشید، آنگاه هیچ چیز در این دنیا نمی تواند شما را مجبور به تغییر کند.
به این منظور در ابتدا باید به خود بگویید که با ایجاد تغییر، زندگی من از شرایط فعلی بهتر خواهد شد. اصلاً مهم نیست که زندگی شما تا چه اندازه خوب است به هر حال باز هم جای پیشرفت و ترقی وجود دارد. از سوی دیگر اگر تصور می کنید که زندگیتان اصلاً خوب نیست، باز هم ناامید نشوید، همیشه جای امیدواری برای بهبود اوضاع جود دارد. به خودتان بقبولانید که همیشه توانایی ایجاد تغییرات مناسب در زندگی را دارید.

 


3- مسئولیت پذیر باشید

قبول مسئولیت های زندگی یک "باید" است. دیگران را به خاطر اتفاقات بدی که در زندگیتان رخ می دهد سرزنش نکنید. انگشت سرزنش خود را به سوی خانواده، دوستان، کارفرما و یا وضعیت بد اقتصادی جامعه نشانه نگیرید. خوبی و بدی موجود در زندگی مستقیماً به عملکرد فردی شما بستگی دارد. زمانیکه مسئولیت این موارد را پذیرفتید، آنگاه می توانید انتظار ایجاد تغییرات شگرفی را در زندگی خود داشته باشید.

 

باید تصمیم بگیریم که خودمان و نه اوضاع و احوال پیرامونمان را تغییر دهیم. با این روش می توانیم خیلی موثرتر عمل کنیم.

استفان کوی



4- ارزش های اصلیتان را مرور کنید

در اعماق قلب هر فرد اصولی وجود دارد که وی به شدت به آنها معتقد است. از خود سوال کنید ارزشمندترین چیزی که در زندگیتان وجود دارد چیست؟ احساس می کنید برای داشتن یک زندگی موفق باید چه اصولی را رعایت کنید؟ اینها ارزش هایی هستند که خودتان باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشید. آنها را پیدا کنید و به خودتان یادآوری نمایید.

ادامه مطلب ...