کم کم تمام میشوم و حرف میزنم
دارم حرام میشوم و حرف میزنم
مثل تمام هم سفرانم که مرده اند
این زندگان تازه جوانم که مرده اند!
یک صندلی برایم نمانده است
یا شیشه ای برای شکستن نمانده است
حتی دو قطره شعر برایم نمیچکد
از این دهان بسته صدایم نمیچکد