پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

حکایت چشمان پر فروغ

نوشتن داستان آسان است    و         روایت کردنش آسانتر

شعر سرودن کاری ندارد      و   خواندنش آب خوردن

آنچه سخت است نگریستن در چشمان مردیست که برقی در آن نمانده و فروغش را در میدانی که دستانش را جاگذاشت به خورشید بخشید تا جذبه اش را صد چندان کند!

دلم آرزوی دیدنش را دارد و لبهایم عطش بوسیدن خاک پایش را.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد