-
سیب
22 - مردادماه - 1386 11:50
سیبی برایت آوردم نبودی اما! به آب روان می اندازمش شاید بیاید پیش تو شاید از آب بگیری و ببویی اش اما گازش مزن قلب من در آن است.
-
لبخند
22 - مردادماه - 1386 10:41
میخندم میخندد لبخند را نشانه دوستی ام میداند اما نمیداند شیطان درونم به شیطنت نگاهش پوزخند میزند. ******************** میخندد میخندم لبخند را نشانه دوستی اش میدانم اما نمیدانم شیطان درونش به شیطنت نگاهم پوزخند میزند و نمیداند پوزخند شیطان درونش را هم دوست دارم
-
مهم نیست بگذریم
16 - مردادماه - 1386 13:44
دیگر من و تو آه مهم نیست بگذریم از اول اشتبا مهم نیست بگذریم روزی کسی رفیق سفر میشود ولی درنیمه های راه مهم نیست بگذریم من دیده ام ندانسته میرود طفلی به شوق ماه مهم نیست بگذریم باور نکردنیست ولی باورم شده عمری شده تباه! مهم نیست بگذریم قسمت نبود همدم یکدیگر شویم ولی آن آخرین نگاه..... مهم نیست بگذریم
-
به همه خواهم گفت
15 - مردادماه - 1386 15:02
به همه خواهم گفت.. به نسیمی که گذر خواهد کرد به پرستو که همی ترک کند خانه خویش به شرابی که به پیمانه تو میرقصد و تو را مست کند شب همه شب من به آن کوچه که تو میگذری کوچه هایی که پر از خاطره است به همه خواهم گفت: که تورا دارم دوست که تورا دارم دوست که تورا دارم دوست.
-
حکایت چشمان پر فروغ
14 - مردادماه - 1386 16:10
نوشتن داستان آسان است و روایت کردنش آسانتر شعر سرودن کاری ندارد و خواندنش آب خوردن آنچه سخت است نگریستن در چشمان مردیست که برقی در آن نمانده و فروغش را در میدانی که دستانش را جاگذاشت به خورشید بخشید تا جذبه اش را صد چندان کند! دلم آرزوی دیدنش را دارد و لبهایم عطش بوسیدن خاک پایش را.
-
مردان!
13 - مردادماه - 1386 09:06
مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند، گدایی عشق میکنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشدند، اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نامردی به جا می آورند. "دکتر علی شریعتی ادام کولت نویسنده معروف فرانسوی میگفت : مردان بوالهوس برای دست یافتن به زنان مورد علاقه خود ، دروغ هائی می گویند که دلفریب است . اما وقتی...
-
تسبیح
13 - مردادماه - 1386 08:23
این شعر رو تقدیم میکنم به صاحب وبلاگ (جغد) که دوستی مهربان و راهنمایی است دلسوز برای من . من که تسبح نبودم تو مرا چرخاندی مشت بر مهرهء تنهایی من کوباندی مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی دست تو عادت چرخیدن داشت عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی ذکر ها گفتی و بر گفتهء خود خندیدی از همین نغمهء...
-
دهاتی
11 - مردادماه - 1386 09:22
منم با خلق و خوی ایلیاتی تمام حرفهایم غاتی پاتی به جای مهربانی با دل من به من گفتی برو گم شو دهاتی!
-
عشق
11 - مردادماه - 1386 08:52
عشق برای درختها همیشه نا فرجام است به آسمان هم که برسند به یکدیگر نمیرسند تبرها مگر کاری کنند!!!!!!!!!!!
-
چرخهءزندگی
9 - مردادماه - 1386 08:48
چرخهای یک گاری در حسرت وا ماندن اسب اسب در حسرت خوابیدن گاریچی مرد گاریچی در حسرت مرگ!!!!!!!! ( سهراب)
-
تامل کن
8 - مردادماه - 1386 18:45
گوش کن: صدای پنجه آفتاب که بر شیروانی زندگی دوباره چهار دست و پا قدم میگذارد امروز آرام و بی صدا فردا شاید پر هیاهو. گوش کن تو را صدا میزند ستاره ای که فراری از نادانی ظالمانه تاریک محو در تابش خورشید هنوز هست هنوز پر نور . گم شده زیر اینهمه ظهورآفتاب. تامل کن زنبوری وز وز زمانه را میخواند (شاید شبی باشی و صبحی نه!)...
-
میلاد علی (ع) مبارک باد
4 - مردادماه - 1386 08:29
راستگویی، نشانه ایمان نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است آنجا که راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد. دیگر آنکه بیش از داناییت سخن مگو، و سوم آنکه در باره دیگران با احتیاط و خداترسی سخن گو. تقدیر و تدبیر گاه «تقدیر» بر «تدبیر» غلبه کند تا آنجا که گاهی آفت در تدبیر آید شرایط دوستی سردی و بیرغبتی تو با کسی که...
-
فرشته ها ورزش نمیکنند
4 - مردادماه - 1386 08:15
فرشته ها که ورزش نمیکنن فرشته ها به سلامتیشون اهمیت نمیدن به تو و هیچکس دیگه ای هم اهمیت نمیدن فرشته ها فقط میخندن ... میخندونن! فرشته ها خاطره ندارن. ُآخه همرو پاره میکنن اما تعریف میکنن ! این فرشته ها حتی عاشق نمیشن! از عشق فرار میکنن اما آدما همه دنبال فرشته میگردن.. و اگه کسی خوب باشه بهش میگن فرشته فرشته...
-
تصادف و معجزه!!!
31 - تیرماه - 1386 12:38
دو ماشین با هم تصادف بدی می کنند، بطوریکه هردو ماشین بشدت آسیب میبینند .ولی راننده ها بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر می برند. وقتی که هر دو از ماشین هایشان که حالا تبدیل به آهن فراضه شده بیرون می آیند ، خانم راننده میگوید : چه جالب شما مرد هستید،ببینید چه بروز ماشین هایمان آمده ! همه چیز داغان شده ولی ما کاملا" سالم...
-
یه رفتار خر مآبانه
31 - تیرماه - 1386 12:19
یه رفتار خر مآبانه One day a farmer's donkey fell down into a well. The animal cried piteously for hours as the farmer tried to figure out what to do. Finally, he decided the animal was old, and the well needed to be covered up anyway; it just wasn't worth it to retrieve the donkey. روزی روزگاری به خری افتاد توی یه...
-
به نام او
6 - خردادماه - 1386 09:19
سلام را تقدیم تو میکنم که ابتدایش بودی و آغاز هجرتی دیگر.
-
سرآغاز مهاجرتی دیگر
9 - اردیبهشتماه - 1386 13:34