پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

این شانه ز مویم بردار

مادر, این شانه ز مویم بردار

 

سرمه را پاک کن از چشمانم

 

بکن این پیرهنم را از تن

 

زندگی نیست بجز زندانم

تا دو چشمش به رخم حیران نیست

 

به چکار آیدم این زیبائی

 

بشکن این آینه را ای مادر

 

حاصلم چیست ز خود آرائی

 

 

در ببندید و بگوئید که من

 

جز او از همه کس بگسستم

 

کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست

 

فاش گوئید که عاشق هستم

 

 

قاصدی آمد اگر از ره دور

 

زود پرسید که پیغام از کیست

 

گر از او نیست, بگوئید آن زن

 

دیرگاهیست, در این منزل نیست

      فروغ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد