گوش کن:
صدای پنجه آفتاب
که بر شیروانی زندگی
دوباره چهار دست و پا
قدم میگذارد
امروز آرام و بی صدا
فردا شاید پر هیاهو.
گوش کن تو را صدا میزند ستاره ای که فراری از نادانی ظالمانه تاریک
محو در تابش خورشید
هنوز هست
هنوز پر نور .
گم شده زیر اینهمه ظهورآفتاب.
تامل کن
زنبوری وز وز زمانه را میخواند
(شاید شبی باشی و صبحی نه!)
نگاه کن
چه ظالمانه بر انبوه مزرعه عمر کلاغهای بی تفاوتی هجوم برد
و دانه دانه گندمهای سبز نشده اندیشه را
از خاک ذهن بشر میخورند
و تنها
فضله تکرار بر عبور لحظه ها میگذارند!
راحیل
راستگویی، نشانه ایمان
نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است آنجا که راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد. دیگر آنکه بیش از داناییت سخن مگو، و سوم آنکه در باره دیگران با احتیاط و خداترسی سخن گو.
تقدیر و تدبیر
گاه «تقدیر» بر «تدبیر» غلبه کند تا آنجا که گاهی آفت در تدبیر آید
شرایط دوستی
سردی و بیرغبتی تو با کسی که تو را خواهد و به تو عشق ورزد، کم بهرگی تو است و میل تو به آن کسی که تو را نخواهد، خواری تو است.
غیبت، نشانه ضعف
بدگویی پشت سر دیگران، سلاح ناتوانهاست.
شرایط دوستیابی
طرفت را بیازمای، چه بسا از بوته آزمایش خوب بیرون نیاید و در نتیجه باید او را دشمن بداری.
بزرگواری به بزرگواران
سزاوارترینِ مردم به بزرگواری کسی است که ریشه بزرگواری در اوست و تبار او از بزرگوارانند.
از تعریف فریب مخورید
چه بسیار کسان که از تعریف دیگران فریفته شوند.
فرشته ها که ورزش نمیکنن
فرشته ها به سلامتیشون اهمیت نمیدن
به تو و هیچکس دیگه ای هم اهمیت نمیدن
فرشته ها فقط میخندن ...
میخندونن!
فرشته ها خاطره ندارن. ُآخه همرو پاره میکنن
اما تعریف میکنن !
این فرشته ها حتی عاشق نمیشن!
از عشق فرار میکنن
اما آدما همه دنبال فرشته میگردن..
و اگه کسی خوب باشه بهش میگن فرشته
فرشته خوشبختی...
فرشته نجات.
دو ماشین با هم تصادف بدی می کنند، بطوریکه هردو ماشین بشدت آسیب میبینند .ولی راننده ها بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر می برند.
وقتی که هر دو از ماشین هایشان که حالا تبدیل به آهن فراضه شده بیرون می آیند ، خانم راننده میگوید : چه جالب شما مرد هستید،ببینید چه بروز ماشین هایمان آمده ! همه چیز داغان شده ولی ما کاملا" سالم هستیم .
این باید نشانه ای از طرف خداوند باشد که ما اینچنین با هم ملاقات کنیم و شاید بتوانیم زندگی مشترکی را با صلح و صفا آغاز کنیم !
مرد با هیجان پاسخ داد:بله ، کاملا" با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشد !
سپس زن ادامه داد و گفت : ببینید یک معجزه دیگر. ماشین من کاملا" داغان شده ولی این شیشه مشروب سالم مانده است . مطمئنا" خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بماند تا ما این تصادف و آشنایی خوش یمن را جشن بگیریم.
بعد زن بطری را به مرد داد .
مرد سرش را به علامت تصدیق تکان داد و در بطری را باز کرد و نصف شیشه مشروب را نوشید.
بعد بطری را به زن بر گرداند .زن بلافاصله بطری را به مرد برگرداند.
مرد گفت: مگر شما نمی نوشید؟!
زن در جواب گفت: نه .
فکر می کنم باید منتظر پلیس باشم !!
سلام را تقدیم تو میکنم که ابتدایش بودی و آغاز هجرتی دیگر.