پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

پرنده کوچولوی مهاجر

پرنده مردنی است پرواز را به خاطر بسپار

گل و بلبل

بلبلی با گل خود نجوا کرد

 

با طبیب از تب دل شکوی کرد

 

گل شد از باده ء مغروری مست

 

که دل مرغ چمن شیدا کرد

 

رفت و با باد سحرگاهی گفت

 

باد هم رفت و حکایتها کرد

 

الغرض راز غم عاشق را

 

برملا آن گل بی پروا کرد

 

برسد جان به لبت گر ای دوست

 

نتوان پیش کسی لب وا کرد!!!!

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد